رمانتیک ترین داستان عاشقانه رومئو و ژولیت نیست که با هم از دنیا رفتند
بلکه قصه مادربزرگ و پدربزرگ است که به پای هم پیر شدند ...
رمانتیک ترین داستان عاشقانه رومئو و ژولیت نیست که با هم از دنیا رفتند
بلکه قصه مادربزرگ و پدربزرگ است که به پای هم پیر شدند ...
هرجای دنیا،
کودکان به هواپیماها
اشاره میکنند!
درغزه هواپیماها به کودکان...
(احسان پرسا)
قرآن !
من شرمنده ام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان نوایت بلند می شود
همه از هم می پرسند : چه کسی مرده است ؟ ...
وقتی بچه بودم همه آرزوی من
یک دوچرخه بود که مرا در من گم می کرد
و به ابرها می برد
آن روزگاران رفت
و آن دوچرخه و آن نان
همه رفت
من ماندم و سایه ای که شتابان می رفت
با دو پای سبک اش
یک کلبه ی خراب و کمی پنجره
یک ذره آفتاب و کمی پنجره
ای کاش جای این همه دیوار و سنگ
آیینه بود و آب و کمی پنجره
در این سیاه چال سراسر سوال
چشم و دلی مجاب و کمی پنجره
بویی ز نان و گل به همه می رسید
با برگی از کتاب و کمی پنجره
موسیقی سکوت شب و بوی سیب
یک قطعه شعر ناب و کمی پنجره
( قیصر امین پور )
حباب خیالم
از قفس تنهایی رها می شود
می خندد و اوج می گیرد
دستش به ابرهای آرزو نرسیده
می ترکد
کاش میدانست
آسمان هم سراب دارد
ابرها را نباید باور کرد ...
گنجشک کنج آشیانه اش نشسته بود.
خدا گفت: چیزی بگو !
گنجشک گفت: خسته ام.
خدا گفت: از چه ؟
گنجشک گفت: تنهایی، بی همدمی. کسی تا به خاطرش بپری، بخوانی، او را داشته باشی.
خدا گفت: مگر مرا نداری ؟
گنجشک گفت: گاهی چنان دور می شوی که بال های کوچکم به تو نمی رسند .
خدا گفت: آیا هرگز به ملکوتم نیامدی ؟
گنجشک سکوت کرد. بغض به دیواره های نازک گلویش فشار آورده بود.
خدا گفت: آیا همیشه در قلبت نبوده ام ؟! چنان از غیر پُرش کردی که جایی برایم نمانده.
چنان کوچکش کردی که دیگر توان پذیرشم را نداری . هرگز تنهایت گذاشتم ؟
گنجشک سر به زیر انداخت . دانه های اشک ، چشم های کوچکش را پر کرده بود .
خدا گفت : اما در ملکوت من همیشه جایی برای تو هست ، بیا !
گنجشک سر بلند کرد . دشت های آن سو تا بی نهایت سبز بود و
گنجشک به سمت بی نهایت پر گشود...
تمام زمین وزمان بر کربلا میگریند و تمام کربلا بر زینب(س)
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
همه دنیا در حکم یه دوربین عکاسی است
لطفا لبخند بزنید !!!
من خدا را دارم
کوله بارم بر دوش،
سفری میباید،
سفری بی همراه...
گم شدن تا ته تنهایی محض؛
سازکم با من گفت:
هر کجا لرزیدی،
از سفر ترسیدی،
تو بگو از ته دل" من خدا را دارم"
******
سلام.
شروع وب رو تبریک میگم.
امیدوارم همگی با کمک همدیگه وب رو به جاهای عالی برسونیم و همه راضی باشن.
یادمون نره که اول هر کاریو با نام خدا شروع کنیم..
انتقادات و پیشنهادهای خود را با ما در میان بگذارید
College2014.rozblog.gmail.com
وب سایت رویای بزرگ ما با همکاری نویسنده های اتاق عمل ، مامایی ، پرستاری و هوشبری (دانشکده پرستاری و مامایی مشهد) سعی داره با مطالب زیبا ، جذاب ، خوندنی و مفید رضایت همه بازدیدکنندگان عزیز رو جلب کنه.